مگو از دل، دلی دیگر به جا نیست نه در دیده، نه در جانها صفا نیست مترس، از مرگ ،کآن آرام خوابیست بترس، از فتنه، کین دام نها نیست بیندیش، از ستمها فسونکار میندیش از کمی، چون عمر فانیست محبت ها کنی گر ، بجز مرگ و فنا نیست کجا، یابنده دلها راه دل را در آن وادی، که جز روی ریا نیست
[ پنج شنبه 87/8/30 ] [ 3:38 عصر ] [ محمد رضا آزادبری ]
[ بدون نظر ]