سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مطالب روز
 
قالب وبلاگ

آن شب گفتی که میروی

من گریه کردم و گفتم : به خدا می سپارمت

گفتی بروم؟

دیدم که در نگاه تو تردید موج می زند

آرام گفتم برو

وقتی که خواستی بروی گفتم: برو ولی زود برگرد!

گفتی : چرا؟

گفتم: تو می روی که دوباره برگردی اما زود تر بیا که چشمم به در است.

برگشتی و گفتی: من هیچ وقت نمی روم

من می دانستم که می روی , چشمان تو را بوسیدم!



[ پنج شنبه 89/6/25 ] [ 1:18 صبح ] [ محمد رضا آزادبری ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

دانلود نرم افزارهای رایگان موبایل new free softwar Mobil download
آخرین مطالب
لینک های مفید
اخبار
امکانات وب


بازدید امروز: 56
بازدید دیروز: 63
کل بازدیدها: 556768
ویزا کارت مجانی